فرزندم مرضیه هنگام تولد (1355) یكی از پاهایش از زانو به پایین كج بود. من غیر از او چهار فرزند دیگر داشتم، یك پسر و سه دختر كه او چهارمین دخترم بود و هنگام تولد آشنایان به من میگفتند كه حتماً ناشكری كردهای ولی همیشه و در همه حال شكرگزار خدای متعال بوده و هستم.
خلاصه پس از مراجعه به پزشكان مختلف گفتند: باید پایش را گچ گرفته تا شاید پایش صاف شود ولی پس از سه ماه وقتی گچ پای نوزاد را باز كردند هیچ تغییری نكرده بود و دكترها گفتند: هیچ فایدهای ندارد و پایش به همین حالت باقی خواهد ماند و من و خانوادهام مدتی ناراحت و پریشان بودیم تا اینكه تصمیم گرفتیم مرضیه را به مشهد بیاوریم و موقع حركت از اصفهان به مشهد، همه فامیل میگفتند: آخر چطور پایی كه كج میباشد را امام رضا(ع) صاف میكند ولی ما با این حال او را به مشهد آوردیم و قصد ده روزه كردیم تا ده روز، هر روز مرضیه را به حرم میبردم و دخیل میبستم. روز دهم بچهام را به حرم بردم و گریه بسیار كردم و گفتم یا امام رضا(ع) شفای بچهام را از تو میخواهم و بعد نماز حاجتی خواندم و با گریه بسیار از خود بیخود شدم و خوابم برد. خواب دیدم كه آقایی نورانی با شالی سبز به كنارم آمد و طناب را از پای بچه باز كرد و گفت: بلند شو كه زایر كوچك من، زیر دست و پای له شد، ناگهان با همهمه مردم به خود آمدم و دیدم كه طفلم نیست و طنابها با چندین گره كه به پای بچه زده بودم باز شده و بچهام را روی دست خادمان امام رضا بود دیدم كه او را به علت كسرت جمعیت از محل دور كردند پس از اینكه او را به من دادند گفتند كه امام رضا نشان سبزی به صورت اثر انگشت بر روی زانوی او گذاشته بود و اگر این نشان را به نامحرم نشان ندهید همیشه باقی است و ما با شكر خداوند از مشهد به اصفهان حركت كردیم. وقتی دوباره او را جهت معاینه به پزشك قبلی نشان دادیم آن دكتر با مقایسه عكسهای قبلی كه از پای او گرفته بودیم، گفت: هیچ اشكالی در پای او وجود ندارد و واقعاً به صورت معجزهآسا و باور نكردنی پای او كاملاً سالم است.